تبلیغات در سایت ما

از سرزمین مادری

پیوندهای روزانه
  • ایران شهرساز
  • کهن دیار
  • سازمان عمران ونوسازی شهریار
  • مدیریت در هزاره سوم
  • خبر گزاری ایمنا-مدیریت شهری
  • پام نیوز- مدیریت شهری
  • مرکز پژوهش های شورای شهر مشهد
  • انجمن نو اندیشان
  • وب شهلا نظری
  • خانه مدیران جوان
  • پایگاه علمی - پژوهشی پارس مدیر
  • مدیریت پژوهش
  • مهندسی شهرسازی-برنامه ریزی شهری
  • روزنامه دنیای اقتصاد
  • ورزش سه
  • سایت خبری تحلیلی تکاپو
  • پایگاه خبری تحلیلی سوما نیوز
  • پایگاه خبری تحلیلی واران نیوز
  • پایگاه خبری تحلیلی صومعه سرا نیوز
  • خبرگزاری شهرستان صومعه سرا
  • مدیریت شهری -دانشگاه تهران
  • مدیریت شهری -علامه طباطبایی
  • اطلاعات علمی تخصصی مدیریت شهری
  • راهکار مدیریت
  • مدیریت تحول
  • مطالعات شهری ایران
  • بولتن نیوز - مدیریت شهری
  • مجله اینترنتی برترینها - مدیریت شهری
  • فردا نیوز - مدیریت شهری
  • دانشگاه علوم وتحقیقات
  • سایت مرجع مدیریت شهری
  • سایت خبری شهرنوشت
  • پیشخوان
  • ساختن وبلاگ
  • شماره پیمان کارها
  • حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
  • خرید از چین
  • قلاده اموزشی ضد پارس سگ
  • الوقلیون
  • ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

      azsarzaminemadari.lxb.ir






    زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردن است

    زندگی تاس خوب آوردن نیست،

    تاس بد را خوب بازی کردن است

    زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن  متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.

    همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد، زن  جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدنلباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده."

    >>مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!
    زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم  به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه‌کردن هستیم بستگی دارد. قبل  از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به‌ جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم، در پی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم؟

    تو همانی که می اندیشی

       تو همانی که می اندیشی    

    کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
    یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد. جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست.
    او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم .

    مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند پرواز کند.

    اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت دیگران با خنده  به او  می گفتند که رویای تو به حقیقت نخواهد پیوست و عقاب هم کم کم باور کردکه هیچگاه پرواز نخواهد کرد. بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.

    تو همانی که می اندیشی، 
    هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروس های اطرافت فکر نکن .

    گابریل گارسیا مارکز

    s5 معرف مدیریت ژاپنی

       S5 معرف مدیریت ژاپنی   

     عبارت 5s براساس حروف ابتدای پنج واژه ژاپنی انتخاب شده و از پایه ای ترین واصولی ترین ابزار ارتقاء بهره وری سازمانی میباشد (سوزوکی)پیام استرتژیک این سبک بگونه ای است که حتی یک روز را نباید بدون ایجاد نوعی بهبود در بخشهای سازمان یا شرکت سپری نمود به فرمایش پیامبر اکرم : مسلمانی که دو روزش برابر باشد مغبون است .چنین فرمایشی در آن زمان به سطح بالای اندیشه ایشان دلالت داشته و حال اگر ما  در بکار بستن آن در زندگی شخصی و محیطهای کاری غفلت نمی نمودیم اوضاع بگونه ای دیگر می بود. چنانکه مرحوم  مجتبی کاشانی به این امر اشاره نموده:

    رمــز پيروزي ژاپن بسـته پنـج عامل است

    گرچه آن در دين ما داراي شرح كامل اسـت

    ليك آنها در عمل آن را عبارت گشــته اند

    رتبه اول به توليـد و تجـارت گشـــته اند

    رمـز اول، هر چه زائد را بـرون بردن ز كار

    Seiri

    رمـز دوم، هر چه را در جاي خود دادن قرار

    Seiton

    رمز ســوم، هرچه در جايش نهادن بعد كار

    Seiso

    رمز چهـارم، شــيوه آموزش زنجـيره وار

    Seiketsu

    رمز پنجـم، در نظافت شــهره دوران شدن

    Shitsuke

    در حقيقـت پاسـدار نيمي از ايمان شــدن

    آنچه ژاپن آزمــوده جمله در احكام ماست

    همـتي بايد كه اين شايســتگي انعام ماست

     

     

    جایگاه رفیع و ملا نصرالدین

        جایگاه رفیع و ملا نصرالدین    

    یک روز ملا نصر الدين براي تعمير بام خانه خود مجبور شد مصالح ساختماني را بر پشت الاغ بگذارد و به بالاي پشت بام ببرد. الاغ هم به سختي از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختماني را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پايين هدايت كرد. ملا نمي دانست كه خر از پله بالا مي رود، ولي به هيچ وجه از پله پايين نمي آيد. هر كاري كرد، الاغ از پله پايين نيامد. ملا  الاغ را رها كرد و به خانه آمد كه استراحت كند. در همين موقع ديد الاغ دارد روي پشت بام بالا و پايين مي پرد. وقتي كه دوباره به پشت بام رفت، مي خواست الاغ را آرام كند كه ديد الاغ به هيچ وجه آرام نمي شود. برگشت و بعد از مدتي متوجه شد كه سقف اتاق خراب شده و پاهاي الاغ از سقف آويزان شده است. بالاخره الاغ از سقف به زمين افتاد و مرد. بعد ملا نصرالدين گفت:لعنت بر من كه نمي دانستم كه اگر خری به جايگاه رفيع و پست مهمي برسد، هم آنجا را خراب مي كند و هم خودش را مي كشد.

    دلیلی برای ادامه زندگی

           دلیلی برای ادامه زندگی      
    روزی تصمیم گرفتم كه دیگر همه چیز را رها كنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت كنم. به خدا گفتم: «آیا می‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟»
    جواب ‏او مرا شگفت زده كرد. او گفت: «آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟»
    پاسخ دادم: «بلی.»
    فرمود: «‏هنگامی كه درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور ‏و غذای كافی دادم. دیر زمانی نپایید كه سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نكردم. در دومین سال سرخسها بیشتر ‏رشد كردند و زیبایی خیره كننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. ‏من بامبوها را رها نكردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نكردند. اما من ‏باز از آنها قطع امید نكردم. در سال پنجم جوانه كوچكی از بامبو نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس كوچك و كوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت ‏رسید. 5 سال طول كشیده بود تا ریشه ‏های بامبو به اندازه كافی قوی شوند. ریشه هایی ‏كه بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می ‏كرد.»
    ‏خداوند در ادامه فرمود: «آیا می‏ دانی در تمامی این سالها كه تو درگیر مبارزه با ‏سختیها و مشكلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحكم می ‏ساختی. من در تمامی این مدت ‏تو را رها نكردم همانگونه كه بامبوها را رها نكردم. ‏هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نكن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل كمك می كنند. ‏زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می ‏ كنی و قد می كشی!»
    ‏از او پرسیدم: «من ‏چقدر قد می‏ كشم؟»
    ‏در پاسخ از من پرسید: «بامبو چقدر رشد می كند؟»
    جواب دادم: «هر ‏چقدر كه بتواند.»
    ‏گفت: «تو نیز باید رشد كنی و قد بكشی، هر اندازه كه ‏بتوانی.»

    سه اصل برای تبدیل نوآوری به واقعیتی در شرکت

      سه اصل برای تبدیل نوآوری به واقعیتی در شرکت  

    تفکر مدیریتی ذاتا یک موضوع زودگذر است، اما برخی تمایلات همیشگی هستند و هیچ‌گاه از مد نمی‌افتند. نوآوری یکی از این موضوعات دائمی است. کمتر پیش می‌آید که مدیر عاملی در لیست اولویت‌های خود، نوآوری را در جایگاه چهارم یا پنجم قرار ندهد.

    اما نوآوری مثل یک جانور گریزپا است. اگر چند استثنای خیلی معروف را کنار بگذاریم، باید گفت اکثریت شرکت‌های شناخته شده فکر می‌کنند بین تلاش‌ها و دستاوردهای آنها فاصله زیادی وجود دارد. سرمایه‌گذاری در حوزه تحقیق و توسعه (R&D) صورت گرفته، فرآیندهای مرحله‌ای ایجاد شده، دوره‌های آموزشی خلاقیت برگزار شده و با این حال بازده کار – یعنی ارائه محصولات و خدمات جدید – به نتیجه مشخصی نمی‌رسد. 
    بنابراین، چه باید کرد؟ می‌توانیم همان شرکت‌های محبوب قدیمی – اپل و گوگل – را در نظر بگیریم و تلاش کنیم از آنها درس بگیریم. اما این رویکرد ناقص است. نوآوری جزو DNA شرکت‌های اپل و گوگل است. آنها سال‌ها موفق بوده‌اند و مجوز ریسک کردن را به دست آورده‌اند. بنابراین، اگر می‌خواهیم آموزه‌هایمان را از این دو شرکت در شرکت خودمان اجرا کنیم، باید بسیار محتاط باشیم. 
    به نظر من، رویکرد مفیدتر این است که کار را از اصول نوآوری – ایده‌ها و موضوعات اصولی که طی چند سال شناسایی کرده‌ایم -  شروع کنیم و ببینیم آیا می‌توانیم شرکت‌های معمولی را پیدا کنیم که این اصول را عملی کنند. وقتی به شرکت‌های معمولی اشاره می‌کنم، منظور بازیگران مشخصی هستند که تلاش می‌کنند خود را بازآفرینی کنند و نیز شرکت‌های متوسطی که از کانون توجه دورند و به دنبال روش‌های جدید و بهتری برای کار می‌گردند. اگر این شرکت‌ها موفق شوند، می‌توانند نمونه الگوهای موثرتری نسبت به اپل یا گوگل باشند. 
    اما این اصول چه هستند و چه کسی آنها را می‌آزماید؟ در اینجا سه اصل را با نمونه شرکت‌هایی برای هر کدام معرفی می‌کنیم که به نظر من از اهمیت زیادی برخوردارند.
    1) وقفه کاری
     این یک اصل جا افتاده است که افراد برای عملی کردن ایده‌هایشان به زمان سکون نیاز دارند. شرکت‌های M3 و گوگل به دانشمندان و مهندسان خود زمان استراحتی برای نوآوری می‌دهند. اما بیشتر شرکت‌ها این وقفه کاری را نمی‌پذیرند و مطمئن نیستند که بتوان از آن به خوبی استفاده کرد. بنابراین یک رویکرد متمرکزتر ارزشمندتر خواهد بود. مثلا شرکت نرم‌افزاری بریتانیایی رد گیت (Red Gate) را در نظر بگیرید. این شرکت ابتدا طرح «رمزنگاری در کنار دریا» را شروع کرد. در این طرح آنها از عده‌ای داوطلب خواستند چند روزی را در یک خانه ویلایی کنار دریا روی یک محصول نرم‌افزاری کار کنند تا ببینند آیا پیشرفتی در روند کار حاصل می‌شود یا خیر. این برنامه سپس به «هفته بدون کار» منجر شد که طی آن یک بار در سال در کل شرکت، کارمندان 
    کار روتین خود را کنار گذاشته و متعهد به انجام کاری جدید و تاحدی ریسک‌دار می‌شوند. همچنین هر سه ماه یک بار طرحی به نام روز «نگران چیزهای بی‌اهمیت نباشید» اجرا می‌شود تا بوروکراسی‌های به وجود آمده و مشکلات اندکی که به مرور زمان جمع شده‌اند، مورد بررسی قرار گرفته و رفع شوند. این فعالیت‌ها وقفه کاری لازم و در عین حال سطح تمرکز معقولی را برای کارمندان ایجاد می‌کنند.  
    2) عدم تعریف نقش‌ مشخص برای کارمندان
    یکی از بزرگ‌ترین موانع نوآوری دادن شرح وظایف به کارمندان است. شرح وظایف باعث می‌شود تمرکز کارمندان حول یک موضوع خاص محدود شود و آن کارمند نتواند از جنبه‌های پنهان مهارت‌های خودش استفاده کند. شرکت‌هایی که واقعا نوآور هستند، به کارمندان خود شرح وظایف نمی‌دهند یا روش‌های خلاقانه‌ای پیدا می‌کنند تا آنها را برای پیوستن به پروژه‌های متعدد تشویق کنند. به‌عنوان مثال، شرکت کالاهای مصرفی اینوسنت (Innocent) که به تبلیغات برای تولید غذاهای سالم معروف است، از همه کارمندان خود خواسته برای تولید غذاها و نوشیدنی‌های طبیعی و خوشمزه که به زندگی بهتر مردم منجر می‌شود، نظر بدهند. در طول چند سال گذشته، تعدادی از محصولات جدید این شرکت، نتیجه نظراتی بود که از کارمندان سطوح متوسط آن گرفته شده است. 
    3) تحمل شکست
    این بدیهی است که نوآوری موفق نیازمند تحمل شکست است. برخی دانشمندان صنعت دارو، یک دوره‌کاری را صرف تولید دارویی می‌کنند که حتی یک نمونه از آن هم وارد بازار نمی‌شود. 
    عجیب این است که بسیاری از فرآیندهای مدیریتی – آن فرآیندهایی که از نوآوری حمایت می‌کنند – برای اجتناب از شکست طراحی شده‌اند و وقتی این شکست رخ می‌دهد، از آن چشمپوشی می‌کنند. به‌عنوان رهبر یک تیم، سعی کنید با مهارت‌هایی که دارید تحمل شکست را بالا ببرید، اما در ضمن باید روش‌هایی را برای نهادینه کردن این رویکرد پیدا کنید. به عنوان مثال، جایزه سالانه نوآوری شرکت تاتا گروپ به بهترین تلاش در جهت نوآوری که به شکست انجامیده تعلق می‌گیرد. آژانس تبلیغاتی «گری» (Grey) هم طرح مشابهی را اجرا می‌کند. شرکت نرم‌‌افزاری HCL یک طرح توسعه‌ای معتبر دارد که طی آن مدیران شرکت بزرگ‌ترین اشتباهات خود و چیزهایی را که از این اشتباهات فراگرفته‌اند، لیست می‌کنند. 
    آیا به موضوعی کلیدی که این سه اصل را به هم مرتبط می‌کند، پی بردید؟ هیچ یک از این سه اصل تدابیر ایده‌آفرینی را دربرنمی‌گیرد. در عوض، همه آنها سعی دارند ایده را به عمل تبدیل کنند. به نظر من، بسیاری از شرکت‌ها با تشویق به طرح ایده‌های جدید منحرف می‌شوند و فراموش می‌کنند که بخش مشکل ماجرا این است که این ایده‌ها را اجرایی کنند. در واقع، پیشرفت واقعی در همین مرحله عمل به دست می‌آید.

    منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

    از یک اتاق کوچک تا یک دنیای بزرگ

    تاریخچه مختصری درباره شرکت کانن

     در سال 1933 دستیابی به دوربین‌های باکیفیت در ژاپن امری دشوار بود؛ زیرا این دوربین‌ها غالبا اروپایی و بسیار گران بودند. در چنين روزهايي بود كه اتاق کوچکی در یک خانه برای اولین قدم‌های یک شرکت بزرگ آماده شد. در واقع نخستین دوربین باکیفیت ژاپنی با نام Kwanon در همین اتاق ساخته شد...

    نخستین گام
    در سال 1933 دستیابی به دوربین‌های باکیفیت در ژاپن امری دشوار بود؛ زیرا این دوربین‌ها غالبا اروپایی و بسیار گران بودند. در چنين روزهايي بود كه اتاق کوچکی در یک خانه برای اولین قدم‌های یک شرکت بزرگ آماده شد. در واقع نخستین دوربین باکیفیت ژاپنی با نام Kwanon  در همین اتاق ساخته شد. در ادامه در سال 1935 و دو سال پس از شروع کار، نخستین دوربین دارای شاتر 35 میلی‌متری ساخته شد و شرکت صنایع اپتیکال Precision به ثبت رسید. چهار سال بعد همین شرکت موفق به ساخت نخستین دوربین X-Ray با تکنولوژی عکس‌برداری غیر مستقیم در ژاپن شد تا به تدریج شیرازه اصلی این شرکت شکل بگیرد. سرانجام در سال 1947 اسم شرکت به نام جدید خود یعنی  Canon camera inc تغییر یافت.
    سال 1950 نخستین رییس این کمپانی به آمریکا سفر كرد تا نخستین گام‌های تجارت بین المللی كنون برداشته شود. به تبع نتیجه این عمل افتتاح یک شعبه از Canon در آمریکا بود؛ رويدادي كه در سال 1955 و در شهر نیویورک صورت گرفت. فقط دوسال بعد شعبه اروپایی Canon نيز به عنوان یک شرکت زیرگروه به ثبت رسید.در اين دوران این شرکت با تمام قوا به سمت تبدیل شدن یکی از برترین تولیدکنندگان دوربین در جهان پیش می‌رفت. موید این نکته عرضه دوربین Canonet در سال 1961 بود که نام Canon را بيش از پيش بر سر زبان‌ها انداخت. دیگر عملکرد خیره‌کننده این شرکت در دهه شصت، عرضه نخستین ماشین حساب ده كليد الکترونیکی دنیا بود.سرانجام در اواخر همان دهه نام فعلی شركت Canon به عنوان نام رسمی شرکت به ثبت رسید. در پایان دهه شصت Canon در نیویورک و ژنو  دو پایگاه نیرومند داشت که فروش سالانه این کمپانی را تا سطح 50 درصد افزایش داده بودند.

    جهان خارج از دریچه لنز
    در سال 1970 دستگاه NP-1100 به عنوان نخستین دستگاه کپی بر روی کاغذ سفید در ژاپن به عرضه رسید. در سال‌های آینده تحقیقات این کمپانی بر روی دوربین وارد فاز جدیدی شد و نخستین دوربین مجهز به میکروکامپیوتر دنیا  توسط Canon به بازار عرضه شد؛ تا عزم و قدرت این شرکت به منظور ترك‌تازي در اين حوزه از بازار برای همگان محرز شود. ولی اوج عملکرد اين توليدكننده ژاپني در سال 1979 بروز كرد؛ هنگامي که نخستین پرینتر ليزری دنیا که از یک لیزر نیمه هادی استفاده می‌نمود توسط Canon به بازارهاي جهانی عرضه گردید و به عنوان یک فناوری مدرن و نوآورانه در سراسر جهان مورد استقبال قرار گرفت. با توجه به این اقبال، تمرکز بر روی چاپگرها امری عاقلانه به نظر می‌رسید. سرمایه‌گذاری Canon بر روی این بخش با عرضه نخستین پرینتر جوهرافشان دنیا در سال 1985 به ثمر نشست تا شهرت Canon از یک شرکت تولیدکننده دوربین به یک کمپانی  فعال در صنايع نوآورانه مرتبط با چاپ توسعه يابد.
    در سال 1987 بنیاد Canon با هدف تحقیقات و فعاليت‌هاي مشترک مابین ژاپن و اروپا شکل گرفت. از دیگر سو شرکت گلداستار کره به عنوان نماینده تولیدات Canon شروع به ساخت محصولات تحت لیسانس این شرکت نمود. در بازه زمانی سال‌هاي 1987 تا 1995، كنون با گسترش محدوده محصولات خود، به بازار سایر ابزارهای دیجیتال مانند  اسکنر و حتی شرکت در ساخت تجهیزات پلیس، تلاش در کسب توفیق هرچه بیشتر داشت و حتی با شرکت‌های بزرگی مانند IBM قرارداد همکاری به امضا رسانید.

    Canon  از دیدگاه ارقام
    در حال حاضر این کمپانی بین‌المللی نزدیک به دویست‌هزار کارمند دارد و بر اساس گزارش ارائه‌شده در سال 2010 سالانه کمی بیشتر از 3 ميليارد دلار سود داشته است. کل درآمد این شرکت در سال 2010 نزدیک به 46 ميليارد دلار ارزیابی گردید که در نوع خود نمایانگر عظمت این غول صنایع دیجیتال است.  در سال 2007،كنون از سوي نشریه فوربس به عنوان دویست و هفتادمین کمپانی بزرگ دنیا معرفی شد. ولی امروزه و با توجه به تبعات بحران مالی جهانی، این شرکت با رکود نزدیک به دو درصدي روبرو شده است.


    با اين حال نکته قابل تامل این است که رویایی که روزگاری از یک اتاق شروع گردید، امروزه در بسیاری از اتاق‌های جهان محصولی از خود به یادگار دارد؛ محصولاتی که همگی تنها یادآور اراده این شرکت بزرگ ژاپنی می‌باشند. محصولاتی که به ما یادآور می‌شوند که همه ما باید رویاهایمان را جدی بگیریم.

     http://www.shabakeh-mag.com/article.aspx?id=1006029

    قدرت کلام

       قدرت کلام   

    چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان که ناگهان دوتا از انها به داخل گودال عمیق افتادند. 

    بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه گفتند که دیگر چاره ای نیست و شما خواهید مرد.

    دو قورباغه این حرفها را نادیده گرفتند وبا تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند.

    اما قورباغه های دیگر دائماً به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید ، چون نمی توانید از گودال خارج شوید ، به زودی خواهید مرد.

    بالاخره یکی از قورباغه ها ، تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت.

    او بی درنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد.

    اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد.

    بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار،اما او با توان بیشتری تلاش می کرد و سرانجام از گودال خارج شد.

    وقتی از گودال بیرون آمد ، بقیه قورباغه ها از او پرسیدند :

    مگر تو حرفهای ما را نشنیدی؟

    معلوم شد که قورباغه ناشنواست.

    در واقع او تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند !!!

    آیا نقطه ضعف می تواند نقطه قوت باشد؟

     

    آیا نقطه ضعف می تواند نقطه قوت باشد؟

    کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد.
    پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد. استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی بدنسازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار میشود. استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد. سرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد.

    سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید. استاد گفت:

    دلیل پیروزی تو این بود که اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی. یاد بگیر که در زندگی، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت استفاده کنی. راز موفقیت در زندگی، داشتن امکانات نیست، بلکه استفاده از "بی امکانی" به عنوان نقطه قوت است.

     

    حدیثی از پیامبر اکرم (ص) روی بطری آب در استرالیا!

    حدیثی از پیامبر اکرم (ص) روی بطری آب در استرالیا!
     
    یک شرکت تولید کننده آب معدنی در کشور استرالیا در اقدامی جالب با هدف تبلیغ دین مبین اسلام، حدیثی از پیامبر اکرم اسلام صلی الله علیه وآله و سلم را بر روی بطری های آب معدنی نوشته است.
    این شرکت استرالیایی بر روی بطری های آب معدنی، این حدیث را نوشته:
    "لا تسرف فی الماء ولو کنت علی نهر جار"
    ترجمه:
    آب را اسراف نکنید حتی اگر در کنار رود روان بودید.
     
     
     

    روستایی که خورشید آفرید

    روستایی که خورشید آفرید

    ما هر روزه از نعمت ها و امکانات زیادی بهره مندیم که نبود آن را در دیگر نقاط دنیا حس نمی کنیم و حتی گاهی زندگی خود را با ساختمانهای بلند و آسمانخراشهای شیشه ای شهری مقایسه می کنیم .با یک سرچ ساده در اینترنت به روستاهایی برخوردم که از مشکلات عجیبی رنج می بردند از جمله از نعمت نور خورشید بی بهره بودند ولی با همدلی مردم روستا توانسته اند به نتایج مثبتی برسند. .

    روستای ویجانیلا یا  Viganella روستای کوچکی است در ایتالیا که از همه جهات به وسیله کوه احاطه شده به همین خاطر این روستا دارای مشکل بزرگ و استثنایی است و آن نتابیدن خورشید به آن است از نیمه ی نوامبر تا ابتدای فوریه !! تا این که در دسامبر ۲۰۰۹ این مشکل برطرف شد !!

    ولی چه طور……………

    همه چیز برمی گردد به خلاقیت و هوش (جیاکومو بونزانی) مهندس و طراح صفحه های بزرگ خورشیدی از ایتالیا – او به دنبال راهی بود تا بتواند نور خورشید را به این روستا برساند و برای این کار از آینه بزرگی استفاده کرد – حجم آینه ۴۰ مترمربع  عرض آن ۸متر با ۵ متر ارتفاع و در مکانی که ۸۷۰ متر بالاتر از این روستاست قرار گرفته است!! این آینه به کمک برنامه ی کامپیوتریی که طراحی شده در طول روز خورشید را دنبال می کند تا نور را به روستا انعکاس دهد!!در ابتدای کار  مردم این مهندس را مسخره می کردند ولی بونزانی با تکیه بر قوانین فیزیک و با کمک ایمیلیو بارلوکو توانست کار را به نتیجه برساند- بارلوکو مهندسی است که طرح نهایی آینه را طراحی کرد…
    http://www.lafoor-sarzamineman.ir/?p=1825

    حکایت فقر

               حکایت فقر  

    روزی یک مرد ثروتمند ، پسر بچه کوچکش را به روستا برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند ، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند.

    در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید :

    نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟

    پسر پاسخ داد : عالی بود پدر!

    پدر پرسید : آیا به زندگی آنها توجه کردی؟

    پسر پاسخ داد : بله پدر !

    و پدر پرسید : چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟

    پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا . ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد . ما در حیاطمان یک فانوس تزئینی داریم و آنها ستارگان را دارند . حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست !

    با شنیدن حرفهای پسر ، زبان مرد بند آمده بود . بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که چقدر فقیر هستیم

    ده فرمان لیمن

                ده فرمان لیمن  


    Prayer is not a "spare wheel" that you pull out when in trouble, but it is a "steering wheel", that directs the right path throughout
    دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از ان استفاده کنی بلکه فرمان است که راه به راه درست هدایت می کند


    Know why a Car's WINDSHIELD is so large & the Rear view Mirror is so small? Because our PAST is not as important as our FUTURE. So, Look Ahead and Move on

    می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده


    Friendship is like a BOOK. It takes few seconds to burn, but it takes years to write
    دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه


    All things in life are temporary. If going well enjoy it, they will not last forever. If going wrong don't worry, they can't last long either
    تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت


    Old Friends are Gold! New Friends are Diamond! If you get a Diamond, don't forget the Gold! Because to hold a Diamond, you always need a Base of Gold
    دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری


    Often when we lose hope and think this is the end, GOD smiles from above and says, "Relax, sweetheart, it's just a bend, not the end
    اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان


    When GOD solves your problems, you have Faith in HIS abilities; when GOD doesn't solve your problems HE has Faith in your abilities
    وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره


    A blind person asked St. Anthony: "Can there be anything worse than losing eye sight?" He replied: Yes, losing your vision
    شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟ او جواب داد: بله، از دست دادن بصیرت


    When you pray for others, God listens to you and blesses them, and sometimes, when you are safe and happy, remember that someone has prayed for you
    وقتی شما برای دیگران دعا می کنید، خدا می شنود و انها را اجابت می کند و بعضی و قتها که شما شاد و خوشحال هستید یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است


    WORRYING does not take away tomorrow's Trouble, it takes away today's PEACE
    نگرانی مشکلات فردا را دور نمی کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می کند    

    موفقیت برای کیست؟

     

    موفقیت برای کیست؟

     یکی از کشاورزان همواره در مسابقات جایزه ی بهترین غله را بدست می آورد و به عنوان کشاورز نمونه شناخته شد. 

    رقبا و همکارانش علاقمند شدند سر از کار او در آورند و راز موفقیتش را بدانند. به همین سبب او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند.

    پس از مدتی جستجو سرانجام با نکته عجیب و جالبی روبرو شدند.این کشاورز پس از هر نوبت کشت بهترین بذرهایش را به همسایگانش می داد و آنها را از این نظر تامین می کرد.بنابراین همسایگان وی می بایست فاتح مسابقات می شدند و نه خود او.....

    کنجکاوی بیشتر شد و کوشش علاقه مندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود به جایی نرسید.سرانجام تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند.چون جریان باد ذرات بارور کننده ی غلات را از یک مزرعه به مزرعه ی دیگر می برد من بهترین بذرهایم را به همسایگانم می دهم تا باد ذرات بارورکننده ی نامرغوب را از مزارع آنها به زمین من نیاورد و کیفیت محصولات مرا خراب نکند.

    نویسنده:حسین پور آقاسی

    صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

    درباره ما
    پرنده را که آزاد کنی روزی برمــــــی گردد و مــــــــــــــنِ خاکـــــــی از ایـــــن اتفــــــاق زمینی زیـــــــــــــاد دور نیســــــــتــــم....
    آمار
    آمار مطالب
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 24
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 6
  • بازدید دیروز : 7
  • ورودی امروز گوگل : 1
  • ورودی گوگل دیروز : 1
  • آي پي امروز : 2
  • آي پي ديروز : 2
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 2309
  • بازدید سال : 4421
  • بازدید کلی : 36093
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 3.142.171.180
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • امکانات جانبی
    آخرین نظرات کاربران
    لیلا44 - سلام بسیار جالب بود - 1394/12/14/azsarzaminemada
    ناصر پویان(امیداسلامی عربانی سابق) - همشهری فرهیخته و بزرگوار
    به شما محقق و نویسنده صومعه سرایی افتخار می کنم .خداوند شماها زیاد کند. یک ملت به فرزندان فرهیخته خود افتخار می نه پول ومالدارش . خدا شماها را حفظ کند .مقاله شیخ عبدالقادر گیلانی (صومعه سرایی) این حقیر را که به زبان انگلیسی در خارج چاپ ومنتشر شده را ملاحظه فرموده و به همشهریهای دیگر نیز معرفی فرمایید.بنده مقاله فارسی شما در باره ایشان را خواندم - لذت بردم.با احترام پدرانه-ناصر پویان - 1394/11/18/azsarzaminemada
    ناصر پویان(امیداسلامی عربانی سابق) - همشهری فرهیخته و بزرگوار
    به شما محقق و نویسنده صومعه سرایی افتخار می کنم .خداوند شماها زیاد کند. یک ملت به فرزندان فرهیخته خود افتخار می نه پول ومالدارش . خدا شماها را حفظ کند .مقاله شیخ عبدالقادر گیلانی (صومعه سرایی) این حقیر را که به زبان انگلیسی در خارج چاپ ومنتشر شده را ملاحظه فرموده و به همشهریهای دیگر نیز معرفی فرمایید.بنده مقاله فارسی شما در باره ایشان را خواندم - لذت بردم.با احترام پدرانه-ناصر پویان - 1394/11/18/azsarzaminemada
    حمید یزدانی - «برای خالو قربان »
    شرم از آیینه تالار
    می بارید
    وزمین را
    توان شکافتن و
    بلعیدنت نبود
    که به پابوس رفته بودی
    سرهنگ
    القاب ارزانی تو
    ستاره را وا گذاشتی و
    دلخوش حلب پاره هایی
    آویز سینه ات
    از نام گرم «خالو» گذشتی و
    در هیئت مردابی
    بر خاک پای کسوف بوسه زدی
    وامان نامه ات
    کاکل خونین رفیقی شد
    هم کاسه ی دیروزت
    که جنگل را
    اعتبار می بخشید
    دلم برای تفنگت می سوزد
    دلم برای
    ایلت
    نامت بوی خیانت می دهد
    سرهنگ
    القاب ارزانی تو
    کاش به «خالو»بودن
    دل می بستی
    سرهنگ

    «آذر 66»
    «مهدی ریحا نی» صومعه سرا - 1394/9/14/azsarzaminemada
    دنيا رحيمي - مطالبتون خيلي جالب بود خيلي به دردم خورد منم پدر بزرگم سنگجوبي بودند خوشحال شدم - 1394/7/19/azsarzaminemada
    - با سلام سایت دهستان مرکیه با ادرس بگذارید تا بتوانیم دراین روستا سایت داشته باشینپم
    شماره تماس:091962337746 - /
    مریم - سلام ،لحظاتی رو با مطالعه مطالب وبلاگتون لذت بردم . موفق و موید باشید . اگر لایق دونستید و وبلاگ بنده حقیر رو هم لینک بفرمائید خوشحال می شم . - 1393/5/18
    سنجرانی - سلام امروز موفق شدم همه ی مطالبه وبلاگو بخونم مطالب بسیار عالییی و مفید بودن اشعار بسیار زیبا و قابل تحسین صومعه سرا هم که بی نظیر، شدیدا مشتاق یک سفر شدم به صومعه سرا ، نکته ها و حکایتهای مدیریتی هم که فوق العاده بود مخصوصا ( دلیلی برای زندگی).
    با آرزوی موفقییت روز افزون ، و دستیابی به هر انچه که میخواهید.
    موفق باشید. - 1393/5/6
    مرواریـــــــــــــــــــــــــــد - داداش وبلاگ خیلی خوبی داری عالــــــــــــــــــــــــی - 1393/3/11
    دفتر بیمه آسیا نمایندگی صومعه سرا - سلام هم شهری خوشحال میشم لینکمون کنی در صورت موافقت با تبادل لینک بهمون خبر بده
    مطالب جالب بود لطفا مطالب بیشتری راجع به شهرستانمون بذار اگر کار بیمه ای هم داشتی به ما سر بزن
    موفق باشی - 1393/2/28